• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تجربه های رمضان

28 تیر 1392 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

در دنیایی که همه روابط انسانی در حوزه های خرد و کلان با نفع و سود معنا می شود و به جهت تنوع انگیزه ها و مبادی جوامع به دوبخش بهره مند و قربانی تقسیم می شوند ،این رمضان است که انسان ها را به فهم دقیق و مجدد آغوش امن خدا فرا می خواند .فرمان می دهد که برای همه دعا کنیم ، برای همه بخواهیم ، شادمانی را ، حتی برای رفتگان .لباس را برای همه ،غذا را برای همه گرسنگان و غنا را برای همه فقیران ،اصلاح را برای اشتباهات همه. .
در رمضان سود جور دیگری معنا می شود و انسان آرام می گیرد ،در می یابد که در زندگی با صاحب اصلی خود در آمیزد ،از تحقیر و اسارت خود و از دست دادن اصالت و کرامت خویش درس بگیرد .
اینجاست که رمضان هم نو می کند و هردم طراوت می بخشد .انسان سبک می شود ،گویی بالی به او داده اند تا بهتر مفهوم فراز را درک کند ،تفاوت آن را با ماندن و فرود بفهمد ، حالا خود انتخاب کند ، سبک مهمانی و میزبانی خاص خاص است . در عین اینکه تنهای تنها دعوت شده ای ، اما در میز پذیرایی به وسعت هستی به مهمانی خوانده شده ای .
میلیون ها هم آیین تو در کنار سفره همراه تو می خورند و می آشامند و هر مقدار که تمیزتر کنار سفره نشسته باشی ، از این مهمانی بیشترلذت می بری ، بیشتر پر می شوی .هیچ کیف و کیسه ای خالی بر نمی گردد زیرا سفره ، سفره رمضان الکریم است و مهمانان ، ضیوف الرحمن .
آغاز هر افطار وسحر و بانگ اذان روزانه اوج دریافت سهم انسان ها از این آزادگی درونی است.
همه شوق دارند ،گویی همه با سرعت دراوج آرامش در وجود خود می دوند ،
همه چیز در سکوت اتفاق می افتد اوج هیاهوست اما همه آرامند ……
حرکت در در سریع ترین زمان اتفاق می افتد از بستر زمین تا اوج آسمان همه حواس انسان فعال تر از همیشه می شوند . کمی فرصت یافته اند تا با دقت بیشتری ببینند و بیابند به خاطرهمین تمرکز به درون سطح اشتباهات ،بی ادبی ها ،فراموشی ها ، جرم ها ،فروکش می کند ، انسان می فهمد بودن او را …
انسان درک می کند نظارت او را …
از خود به او و از او به خود و حالا اگر تربیت شد با او به دیگران به خاک ، به آسمان ، به گل، به پرنده، ادب و عشق می ورزد .
رمضان فاصله را برای درک ذره ای از اسرار غیب کم می کند .
انسان را از گنگی ها در می آورد برای همین رمضان ماه مبارکی است که یک شب آن ارزش عمر هشتاد ساله دارد .
اگر اتفاقی که قرار است برای انسان بیافتد محقق شود یعنی او یک شبه هشتاد سال را می پیماید .
اگر دستگاهی بیاید ،چیزی اختراع شود که بتواند فریاد در سکوت وجدان ها را در غروب افطار و آرامش سحر ، به رخ جهان مادی انسانهای مادی بکشد .

بشریت در دارالتعلیم رمضان به آرامشی که در همه ادوار در جستجوی آن بوده است دست می یابد و از خود خواهد پرسید که چگونه همه توانمندی های خود را برای کسب سود ناپایدار به جان خریده است ، و از لذت و سبکی بی پایان این مهمانی محروم شده ؟

چگونه می تواند با آموزش های رمضان سبک زندگی خود را بازتعریف نماید .


انسان مسلمان ، رمضان گوارایت باد .

در این مهمانی همگانی ، دریافت های یکدیگر را به اشتراک می گذاریم امید که خدا فهم بهتری به ما ارزانی دارد .

برای شرکت در این هم فکری متن های خود پیرامون :


تجربه رمضان

اولین روزها و روزه ها

خاطرات رمضان

در بخش نظرات همین وبلاگ ارسال نمایید .

ابتدای متن ارسالی موضوع را ذکر نمائید (تجربه رمضان، اولین روزها و روزه ها، خاطرات)

لازم به ذکر است در پایان ، مطالب ارسالی شما عزیزان جمع آوری ، و مجموعه نوشتارها با نام خودتان در قالب کتاب تدوین خواهد شد

با تشکر از مدرسه علمیه بقیع کرج


 14 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

با سلام و تشکر از زحمات شما در تهیه مطالب ارزشمند مذهبی
با دانلود گاهنامه ظهور (نشریه داخلی حوزه علمیه محدثه سلام الله علیها) شماره 19
منتظرتان هستیم.
یا علی

1392/06/30 @ 18:13
نظر از: صدرارحامی [عضو] 
  • الزهراءالمرضیه اصفهان

تجربه هاي رمضان
ماه رمضان فرصتی برای دستيابي به جايزه هاي الهی است ،تمامي فضايل اخلاقي ، اخلاص،‌ عواطف انسانی، انفاق و جهاد در اين ماه مبارك رمضان تجلی می‌یابدو هر فردي مي بايست از اين فرصتها به نحو عالي استفاده كند، پس بايد از خداوند متعال سپاسگذاري كنيم كه در اين ماه ما را به مهماني خود دعوت كرد چه بسا به خاطر ضعف و گرسنگي كه بر ما غالب مي شد بيشتر به فكر زير دست خود بوده يا به حرمت روزه اي كه گرفته بوديم از غيبت و تهمت وپر خاشگري…. بيشتر خوداري ميكرديم، چه حال و هواي عجيبي داشت اين ماه عزيز ، خدايا كمكم كن تا بتوانم دستاوردي را كه در اين ماه كسب كردم را در طول سال حفظ كنم .

1392/05/16 @ 00:30
نظر از: یادگاری [عضو] 
  • یادگاری
  • عطر چفیه ها
  • وبلاگ حضرت زینب سلام الله علیها یزد

تجربه ی رمضان
بعضی ها هر روز برای خودشان تکرار می کنند که اشرف مخلوقاتند،قلبشان جایگاه عرش الرحمان است،بهایشان بهشت است پس نباید خود را به کمتر از آن بفروشند،بعضی دیگر،گاهی اوقات پس از یک تلنگر به خودشان می آیند که ای وای! چقدر خود را ارزان فروخته اند،اما بعضی دیگر سیم ارتباطی اشان فقط در سال به مدت یک ماه وصل می شود و بعد دوباره غفلت و بی خبری به سراغشان می آید، می خواهم بگویم رمضان با کوله باری از تجربه می آید و دسته ی آخر که نمی خواهند از بقیه جا بمانند بر سر این سفره ی بابرکت حاضر می شوند،چقدر همه چیز رنگ خدایی می گیرد،سعی می کنند مواظب حرف زدنشان باشند تا مبادا دلی بشکند،سعی می کنند حرفی از کسی نزنند، تا خدای ناکرده اعمالشان حبط نشود،چقدر حال خوشی دارند،سعی می کنند دستانشان گره گشا باشد،تا می توانند دست فقیری را می گیرند،دست نوازش بر سر یتیمی می کشند،سعی می کنند مانعی را از سر راه بر دارند،سعی می کنند نمازهایشان را به جماعت بخوانند،ذکر می گویند ،قرآن می خوانند،دروغ نمی گویندو شب های قدر حال خوشی دارند وتمام این ها زیباست راستی !من که می توانم همه ی این ها را در حق خودم انجام دهم،نمازم را اول وقت بخوانم،خوب باشم،خوبی کنم و دستی را بگیرم ،اگر نکنم نسبت به خودم بی عدالتی کرده ام .رمضان می آید تا به من بگوید توبیش از این هایی!خیلی بیش از این ها! خودت را پیدا کن ،رمضان مثل معلمی دلسوز می آید ، تا درس بیرون آمدن از غفلت را به من آموزش دهد و خدا کند تجربه های زیبایی که از این ماه خدا به دست آورده ام را ارزان از دست ندهم.برایم دعا کنید و من الله التوفیق یادگاری

1392/05/15 @ 06:13
نظر از: مهرناز زیادی [بازدید کننده]
مهرناز زیادی

“تجربه رمضان”

اندکی بیش نمانده تا آسمان تیره وتار شب های دلم را لبخند خدا مهتابی کند .
سلام بر توای ماه روبه رو شدن با محبوب ! …
رمضان! ایستگاه تصفیه ی روح و جانم ! …
لحظاتی بیش نیست که از ملکوت , قدم بر خاک گذاشته ای و مهمان ما زمینیانی ، اما انگار مدتهاست که همگی صف کشیده ایم و لحظه شماری میکنیم برای شنیدن صدای ربنای تو !یقین دارم نم نم باران به یمن حضورتوست ای ماه رحمت ! .
همه ی تو زیباست ، از آغاز تا پایانت … .
وآیا زیباتر از تو ماهی هست ای ماه ترین ماه خدا ؟! کدامین ماه هست که زمینیان رو یه سوی آسمان کنند ودلشان هوایی هوای تو باشد ؟! که اینقدر خاطر خواه تو باشند ! که به احترام آمدنت ، دکمه ی تقوای خودراروشن کنند تا شرمنده کرم کریم نباشند.یا کریم ! ازتو میخواهم مرا مدد دهی برای بستن دهان جسمم ، باز کنی دهان روحم ، بادو دهان که نمیتوان تورا خواند . یا لطیف ! لطف تو ست این حال خوش نشستن در کنار تو ! وکدامین مولا با عبد خود برسر یک سفره مینشیند جزتو و اولیای تو ! .
رمضان ! توآمده ای چون طبیبی با جعبه ای از کمک های اولیه وآخریه که پر است از آنتی ابلیس های قوی ، تقوا به خونمان تزریق کنی و داروی پرهیز از گناهان یازده ماه دیگر مارا تجویز کنی و دیگراین ما هستیم که باید هرچند ساعت یک بار جرعه ای از شربت شیرین تقوا را بنوشیم ! .
رمضان ! من و تو میتوانیم آنقدر یکی شویم که نگذاریم زنجیر ی از اسارت ابلیس بردست وپای کسی باشد … راستی این روزها ابلیس چه غریبانه زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای نشسته و منتظراست … جانش به لب رسیده که یازده ماه تلاش خود برسر پیمانی که با رحمن بسته یک ماهه ویران میشود وباید از نو شروع کند . وانصافاً چه خوب برسرعهد خودمانده است و ازگمراهی و هل دادن بندگان به دره های بی انتهای شقاوت چیزی کم نمیگذارد تاشاید اینگونه ذره ای از کینه و بغض خود را خالی کند و به جان اتشین خود که شعله هایش هر روز زبانه میکشد تسلی دهد .
اما دوست من ! باز هم این من و تو هستیم که میتوانیم دشمن قسم خورده ی خود را با سپری از جنس جوشن کبیرِ شب های قدرمان ، تیر های زهر آلود عفریت را با “بک یا الله” مهار کنیم تا نشود آنچه که عفریت میخواهد بشود . واظهار نیاز به بی نیاز مطلق کنیم وجرعه ای از عشق ، از غفران ، بنوشیم و متصل شویم با ابدیت ، هم نشین شویم با احد! و بمانیم با مونس خود .” یا انیس من لا انیس له “… .
پس …
هرکه دارد سر سودای خدا” بسم الله"… .
مهرناز زیادی - طلبه پایه چهارم - حوزه علمیه فاطمیه(سلام الله علیها)بندرانزلی .

1392/05/14 @ 10:02
نظر از: سحرسبحاندوست [بازدید کننده]
سحرسبحاندوست

اولین روزها و روزه ها
به نام خدا
من می گویم روزه مثل یک مسابقه می ماند
یعنی هرکس از سحر تا افطار چیزی نخورد برنده است
یا اگر روزه بگیرد و و نماز بخواند برنده تر است
فقط روزه گرفتن چیزی ،نخوردن نیست .
دست ها و چشمانمان هم روزه می گیرند .
روزه هرچی یه جور است
روزه چشم ما یعنی چیزهای بد نگاه نکنند
روزه دست ها یعنی کارهای بد انجام ندهد .
سحر سبحاندوست
نه ساله
از تهران

1392/05/12 @ 19:25
نظر از: سونیا سجادی [بازدید کننده]
سونیا سجادی

بسم الله الرّحمن الرّحیم
اولین روزهای رمضان …
حرمت حال و هوایت را همیشه می شود نگاه داشت ای ماه عزیز ، ” خدای هفته ها ” دوشنبه ها و پنج شنبه هایش را یادبود تو قرار داد تا در طول سال هر وقت دلمان برایت تنگ شد متوسل شویم به این مستحب موکَّد و چند روزی رمضانی شویم ! .
رمضانِ اولین روزهای بندگی ام آنقدرها دقیق و شفاف از خاطرم نمی گذرد امّا می دانم تشنگی سخت بود و گرسنگی از آن سخت تر ! ، یادش بخیر وقتی حیاط مدرسه را روی سرت می گذاشتی و رد پایت در سقف کلاس دیده می شد عطش امانت را می برید و به حسب عادت به سمت شیر آبخوری می دویدی … یک کف ، دو کف … خوب که سیراب می شدی و زمیت عقلت پر می شد از رفع عطش ، تازه یادت می افتاد که ااای ی ی دل غافل من امروز روزه ام ! .
وقتی در انتهای ماه ، برای شمارش روزه های گرفته ات انگشت کم می آوردی دیگر احساس می کردی به اندازه آدم بزرگ ها بزرگ شده ای و حرفی برای گفتن داری ! … اما امان از آن روز که ساعت زنگ دار خواب می ماند و مجبور می شدی تا انتهای روز غُرلُند و اعتراض شکم گرسنه ات را تحمل کنی ! .
حال و هوای نزدیک اذان و ثانیه های طلایی آخرش که دیگر هیچ ! قبل از افطار برای تک تک غذاهای سفره ، دهانی برای آب افتادن داشتی و بعد افطار جایی برای پناه دادن آنها در درون خود نمی یافتی ، میزان گرسنگی ات را لقمه های آماده و گرفته شده کنار دستت به همه اعلام می کردند … ذکر بسم الله و دعای افطار را گفته نگفته با آب گرم و خرما به درون سرازیر می کردی و جان می گرفتی .
” نخوردن ” … ” از نزدیکی در یخچال عبور نکردن ” … ” زیرچشمی نگاهی به خوشمزه های آشپزخانه نیانداختن ” ؛ با رعایت همه اینها سعی می کردی دختر خوبی باشی و با خودت کنار بیایی و خدای نکرده هیچ کار بدی در این باب نکنی !!! .
… گذشت و گذشت تا اینکه بزرگ شدیم ، آنقدر که دیگر زور غذاهای خوشمزه و وسوسه شان به ما نمی رسید و همّ و غم روزه هایمان افطار نبود ، نبایدهای دیگری در درونمان سر جنگ داشتند … کسی ازدرون فریاد می زد با من باش … خوش باش … نوجوان که نباید ادای آدم های پا به سن را در بیاورد ! … از آنطرف ، کسی درست نقطه مقابلش ندا می داد آمده ای که سر نهی … کهنسالی زمان اوج گرفتن است نه فقط پاک کردن خبط های جوانی و قضا کردن صوم و صلاه سن تکلیف ! .
… و باز هم گذر عمر ، ایّام جدیدتری را برایمان رقم زد … خواستیم مستقل شویم حتی در واژگان ! ؛ بر حسب حکم قاضی القضات عمر ، ” نو ” را از جوانی جدا نمودند و وارد سالهای یکه تاز جوانی شدیم … هر فصل از باب زندگی برای خود اولین روزها و حادثه هایی دارد ؛ ” اولین روزه های جوانی ! ” ؛ درست زمانی که گذرت به کلام امیری أعلا نشین افتاده بود و میدانستی چه بسیار روزه دارانی که بهره شان از صوم ، فقط نخوردن و نیاشامیدن است ! ، کلام بر حقی است همچون خود مولا … روزهای رمضانم را که ورق می زنم چیز چشم گیری عائدم نمی شود ! براستی چه فرقی کرده است آن اولین روزه ها و این اولین روزه ها ! … براستی چه فرقی ؟! … .
خوب که نگاه میکنی باز هم نخوردن است و نخوردن و نخوردن … .
هنوز دعوای عقل و جهل است در این کودک درون … کی قرار است کامل شود و اشرف , خدا می داند … فقط خدا … .

سونیاسجادی / طلبه پایه پنجم / مدرسه علمیّه فاطمیّه (سلام الله علیها) بندرانزلی

1392/05/09 @ 12:31
نظر از: سونیاسجادی [بازدید کننده]
سونیاسجادی

طاعات مقبول حضرت حق انشاالله
سر فرصت حرف دل رمضانیم رو براتون ارسال میکنم در اسرع وقت
ممنون از اینکه فرصتش رو فراهم کردید
در سایه مولا علی علیه سلام

1392/05/07 @ 12:48
نظر از: محمدی [بازدید کننده]
محمدی

خاطره اولین روزها یی که روزه گرفتم
تا اون روز قشنگی صدای اذانی که از حرم حضرت معصومه پخش می شدمتوجه نشده بودم،
وقتی که بعد از ظهر شد،خورشید رو دنبال می کردم که کی غروب می کنه؟
از یه طرف.بوی دود سماور ذغالی از طرف دیگه بوی سنگگ تازه توی فضا پیچیده بود
فکر چایی شیرین با نون داغ گرسنگی مو بیشتر می کرد مادرم وقتی بی طاقتیمو دید برام یه استکان چایی ریخت گفت چایی رو هم بزن تا شکرش حل بشه اما یه وقت نخوری کفاره به گردنت بیاد.صدای قاشق چایخوری هم که به استگان میخورد برام قشنگ شده بود،
که صدای اذان از بلندگوهای مناره های حرم بلند شد،از ته دل خوشحال شدم.
بعضی روزها که آب حوض خونه تازه پر شده بود، برای رفع تشنگی همه صورتم را توی آب زلال می کردم وبا چشم های باز ودهان باز شناکردن ماهی هارو تماشا می کردم ولی می دوسنتم که نباید آب و قورت بدهم اون زمان آب لوله کشی نبود؛ باید از چاهی که هفته ای یه بار توجوی کوچه جاری می شد از راه آب، حوض را پر می کردیم. برای همین فقط همون یه لحظه می شد باچشم ودهان بازصورت توآب فرو کنم .
سحری هم شیرینی خودشو داشت، وقتی می خوابیدم اگر سرمو زیر لحاف کرسی می کردم بوی پلوی دم کرده ایرانی با روغن حیوانی که مادرم برا گرم موندن زیرکرسی گذاشته بودذائقه مو حساس می کرد وقتی لحاف رو کنار می بردم بوی قرمه سبزیی که رو سه پایه ای که روی چراغ گرد سوز بود وغلغل می کرد ،خوشحال می شدم.
صدای طبل مش باقر خدا بیامرزرا هم خیلی دوست داشتم، وقت سحر باصدای طبلش محله را بیدار می کرد.
مادر خدا بیامرزم را می دیدم توی نور چراغ گرد سوز آهسته قرآن میخوند. خلاصه همه اینها برامن خاطره شد .در حالیکه قبل از رمضان همه آن اتفاقات بود ولی برام مهم نبود.مثل صدای اذان، چایی شیرین، بوی سنگگ، بوی سماور ذغالی، بوی پلو وقرمه سبزی، صورت توی آب حوض فرو کردن … ولی باروزه گرفتن همه آنها برام معنا پیدا کرد!چقدر شادی هامون ساده و بی آلایش بوده!!!

1392/05/05 @ 18:22
نظر از: یادگاری [عضو] 
  • یادگاری
  • عطر چفیه ها
  • وبلاگ حضرت زینب سلام الله علیها یزد

سلام علیکم! ممنونم از این نظر زیبا.ان شاءالله سر فرصت در این مسابقه ی ارزشمند شرکت خواهیم کرد.عیدتان مبارک.

1392/05/01 @ 08:22
نظر از: منتظر [بازدید کننده]
منتظر

تجربه های رمضان
زیبا ترین تجربه من از رمضان خلاصه می شود در لحظات انتظار ،انتظار آغاز رمضان ،انتظار لحظه های اللهم انی اسئلک ، انتظار ساعت خوش ربنا ، انتظار سحرگاه شب قدر ، انتظار بی واسطه بک یا الله گفتن ، انتظار نماز زیبای عید فطر .
تمام رمضان برای من درس انتظار است تا بیاموزم که منتظر تو هستم ای بهانه هستی .
روزه هجر تو از پای در آورد مرا
کی شود با نمک وصل تو افطار کنم

1392/04/29 @ 17:46
نظر از: آشنا [بازدید کننده]
آشنا

تجربه های رمضان
با رمضان راه هموار می شود ، گویی دستهای تو مرا فرا می خواند تایک قدم بالاتر از زمستان دنیا آدم برفی ها به سمت خورشید نگاه کنم .
آرام بگیرم ، در اوج ناامیدی ، ترس و حیرت از دنیای تاریک فردا ، وقتی نقره گون ماه خدا آسمان از آسمان محبت طلوع می کند ، با خود می اندیشم :
خدایا چقدر بزرگ و مهربانی
چقدر محبتت برای من دیدنی است
با تو که غرق سخن می شوم دیگران را غریبه می بینم .
خدایا چگونه نخوانم تو را ای امید اولین و آخرین .
خدایا تو حال دل مارا دیدی و خواندی و میهمان خود نمودی اما دیگران دیدند و راندند و کنار زدند .
یا ستار العیوب .

1392/04/29 @ 17:40
نظر از: معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) [عضو] 
  • معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان
معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س)

همت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر و دوش کشیدی
وفات حضرت خدیجه(س)تسلیت باد

1392/04/28 @ 12:52
نظر از: محمدی [عضو] 
  • من انقلابیم

دایی آمد به دیدنش پرسید دایی جون روزه جه جوری ؟گفت دیشب بی سحری روزه گرفتم.دایی با تعجب گفت: خواب موندی؟آهسته در گوشش گفت :مامان وبابا روزه نمی گیرند!دایی گفت بیا خونه ما ،گفت یعنی دلم برای بابا ومامان نسوزه،ولشون کنم تا جهنمی بشن؟
نه من نمی تونم تنهاشون بزارم!!!
دایی با نگرانی خواهر زاده تاز به تکلیف رسیده رو تنها گذاشت ورفت.
ماه رمضان به نیمه رسیده بود یه شب افطاری زنگ تلفن به صدا در امد اون ور خط صدای خواهرزاده اش کیوان بود که با شوق کفت دایی امشب افطاری مهمون ما باش! با تعجب رفتم خونشون دیدم ایول چه خبره سفره افطار براهه ،زن وشوهر هم روزه هستند! بعد از افطاری رفتیم یه کوشه پرسیدم چیکار کردی؟گفت : خیلی بهشون احترام کردم همه کارهار خودم انجام دادم وبی سحری روزه گرفتم وافطاروتنهایی باز کردم یه شب سحری دیدم مامانم منو از خواب بیدار کرد سفره چیده بود وهمه باهم سحری خوردیم ونتیجه اش این شد.

1392/04/28 @ 12:13
نظر از: عمادی [عضو] 
  • تفاحه الفردوس

ماه رمضان، بهار سالكان الي الله و آغاز شكوفايي غنچه هاي عشق و معرفت در بوستان «سينه هاي سودايي» است!

1392/04/27 @ 13:21


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب


«هوالمحبوب»

_____________
رمضان راهی برای نوشدن؛
فرمانی برای تجدید ساختار
رمضان دوباره تازه شدن است
هر رمضان یک تجربه ، یک زندگی و تولدی دیگر است
.
.
.
دریافت های شما از رمضان را می نگاریم اینجا ...

به وبلاگ خودتان خوش آمدید
ـــــــــــــ

تجربه های ارسال شده

  • رحیمی  
    • محدثه بروجرد
    در تجربه های رمضان
  • صدرارحامی  
    • الزهراءالمرضیه اصفهان
    در تجربه های رمضان
  • یادگاری  
    • یادگاری
    • عطر چفیه ها
    • وبلاگ حضرت زینب سلام الله علیها یزد
    در تجربه های رمضان
  • مهرناز زیادی در تجربه های رمضان
  • سحرسبحاندوست در تجربه های رمضان
  • سونیا سجادی در تجربه های رمضان
  • سونیاسجادی در تجربه های رمضان
  • محمدی در تجربه های رمضان
  • یادگاری  
    • یادگاری
    • عطر چفیه ها
    • وبلاگ حضرت زینب سلام الله علیها یزد
    در تجربه های رمضان
  • منتظر در تجربه های رمضان
  • آشنا در تجربه های رمضان
  • معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س)  
    • معاونت فرهنگی مدرسه علمیه تخصصی الزهرا(س) گرگان
    در تجربه های رمضان
  • محمدی  
    • من انقلابیم
    در تجربه های رمضان
  • عمادی  
    • تفاحه الفردوس
    در تجربه های رمضان
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس